پایگاه قرآن و عترت

مدیر وبلاگ: یاسردادخواه

پایگاه قرآن و عترت

مدیر وبلاگ: یاسردادخواه

مباحثی در مورد سوره توحید

سوره توحید، یکی از سوره های مکی قرآن می باشد و 4 آیه دارد. نام دیگر این سوره، اخلاص است.

وجه تسمیه سوره: در وجه تسمیه این سوره به «اخلاص» وجوه گوناگونی گفته اند: از جمله: غرض از این سوره اِخلاصِ دین برای خدای سبحان است به ویژه پس از آنکه وعده پیروزی مؤمنان و هلاکت کافران دو دو سوره نصر و مسد را داد. بنابراین معتقد به این سوره «مُخلِص» به حساب می آید. یا آنکه خدای متعال، قاری آن را از دوزخ خلاصی می بخشد. نام دیگر آن را «اساس» گفته اند که نشأت گرفتن اساس هستی را از اسماء و صفات احدیت نشان می دهد

  نام معروف دیگر این سوره «توحید» است، از آن رو که معرِّف کامل یکتایی و یگانگی خداست. نام های دیگر از قبیل : امان ، نجات ، معرفه، تفرید، و نسبه الرّب برای این سوره ذکر شده است.

تناسب و ارتباط سوره با ما قبل و ما بعد آن: طبرسی گوید: «سوره سابق (مَسَد) در نکوهش دشمنان اهل توحید بود و این سوره در بیان حقیقت توحید است». آری، در سوره مسد، هلاکت ابدی و زیانکاری واقعی دشمنان دین و منکران خدا به صورت آوردن دو نمونه از مردان و زنانی که پیامبر را می آزردند اعلام شده است و در این سوره حقیقت توحید که مبنای تمام مباحث و محور عموم احکام و معارف و حقایق و مسائل دین است نیک شناسانده شده است. چهار سوره کافرون، اخلاص و فلق و ناس که در انتهای قرآن قرار گرفته و همگی با فعل «قل» آغاز می شوند، مجموعه مرتبط و منسجمی را تشکیل می دهند که در عین استقلال، اتصال ظریفی با یکدیگر دارند. اگر مضمون و محتوای این سوره ها دقت کنیم، پیوند معنوی مشترکی را می توانیم بیابیم. در واقع می توان گفت که سوره اخلاص به نوعی ادامه منطقی و دنباله طبیعی سوره کافرون به شمار می رود؛ با این تفاوت که سوره کافرون از بُعدُ سلبی و موضع منفی با انحراف در عبادت برخورد کرده و «شرک» را مورد حمله قرار داده، و سوره اخلاص از بُعدِ ایجابی و موضع مثبت، راه نجات را نشان می دهد و توحید در عبادت و توحید در ذات و صفات را مطرح می سازد. و از طرف دیگر مواضع اصولی سوره اخلاص، موازین خالص توحیدی را به گونه ای که پاسخ یاوه گوی ها و تبلیغات بولهبی باشد به نمایش گذارده است. و به نوعی شیوه مقابله موحّدین را در برابر تلاش های مشرکین نشان داده است. (نظم قرآن، ج ۴ ، ص ۲۹۸).

شأن نزول سوره: در شأن نزول این سوره از امام صادق(ع) نقل شده که یهودیان از پیامبر اکرم(ص) تقاضا کردند که خدا را برای آنها توصیف کند. پیامبر (ص) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان فرمود. سوال کنندگان، عبدالله بن صوریا، یا عبدالله بن سلام، یا مشرکان مکه بوده اند در برخی از روایات آمده که سوال کنندگان، گروهی از مسیحیان نجران بوده اند.

ممکن است که طرح سوال از جانب همه آنان صورت گرفته باشد به ویژه آنکه گاهی یک سوال، می تواند سوال شماری از افراد مختلف باشد.

به هر حال این سوره هم می تواند جوابگوی مشرکان باشد که بت های گوناگون را به خدایی می خواندند و هم می تواند پاسخگوی یهودیانی باشد که عزیز را پسر خدا می دانستند و هم می تواند در جواب مسیحیانی باشد که قائل به تثلیث بودند و عیسی را پسر خدا تلقّی می کردند.

فضیلت و خواص سوره:

  در فضیلت تلاوت سوره اخلاص روایات زیادی نقل شده است. در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که : «آیا کسی از شما عاجر است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند؟ یکی از حاضران گفت: ای پیامبر چه کسی توانایی بر این کار دارد؟ پیامبر فرمود: سوره قل هوالله احد را بخوانید» (مجمع البیان، ج ۱۰ ، ص ۵۶۱).

در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است که: «کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، خواندن سوره قل هوالله احد را بعد از هر نماز ترک نکند، چراکه هرکس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع می کند، و خودش و پدر و مادر و فرزندانش را می آمرزد» (مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۶۱)

در عظمت این سوره همین بس که امام زین العابدین فرموده است: «خداوند متعال می دانست که در آخر الزمان اقوامی می آیند که در مسائل تعمّق و دقّت می کنند، لذا سوره قل هوالله احد و آیات آغازین سوره حدید تا علیم بذات الصدور را (درباره توحید و خداشناسی) نازل فرمود هرکس بیش از آن را طلب کند، هلاک می شود. (الکافی ، ج ۱ ، باب النسبه، حدیث ۳).

محتوا و نکته های سوره: لفظ «قُل» در این سوره آمده، چون در جواب مشرکان یا اهل کتاب است. ضمیر «هُوَ» در اینجا ضمیر شأن است. درباره این ضمیر در تفاسیر عرفانی ، مطالبی خاص نیز گفته شده است. ضمیر شأن در زبان عرب معمول است که هر وقت مطلب بسیار مهمی را بگویند در آغاز جمله ضمیری می آورند که اگر اسم بعد از آن مذکّر باشد آن را ضمیر شأن و اگر مؤنّث باشد آن را ضمیر قصّه می نامند مثل: إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ (طه، ۷۴). که ضمیر «انّه» شأن است. فَإِذا هِیَ شاخِصَهٌ أَبْصارُ الَّذینَ کَفَرُوا (انبیاء / ۲۱ ، ۹۷). که ضمیر «هِیَ» ضمیر قصّه است.

محتوای سوره :

سوره ی توحیـد، یگانگی خداونـد را در ذات، صفات و افعال، ثابت می کند. (توحید ذاتی، صفاتی و افعالی)

به روایتی تمام حقیقت هستی که همان ذات اقدس الهی می باشد، در این سوره نهفتـه است. این سـوره فقـط به بحث پیرامون پروردگار یکتا می پردازد و تنهـا سـوره ای است که تمـام آیات آن منحصر به خداوند است و لاغیر.

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ ﴾

﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴾ ﴿1﴾

ترجمه: بگو او الله و «احد» است.

شرح :

آمدن ضمیر منفصل «هو» دلالت بر شدت تأکید دارد که به آن ضمیر فصل می گویند. این ضمیـر هنگامی به کار می رود که موضوع مورد بحث از اهمیـت بالایی برخـوردار است و بدینوسیلـه توجه انسـان را جلب

می کند.

بگو خداوند «احد» است. یعنی چه در ذهن و چه خارج از ذهن، قابل تکثیر نمی باشد. «احد» از جمله اسماء الله است که نه وجود ذهنی و نه وجود عینی دارد.

﴿ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴾ ﴿2﴾

ترجمه : خداوند بی نیاز است.

شرح :

معانی «صمد» عبارتند از:

1- بی نیاز 2- مقصد 3- غیرتوخالی

ملاصدرا (ره) : «هنگام تلاوت قرآن، آنچنان تحت تأثیر سوره های توحید و حدید قرار گرفتم که حدیث امام سجاد(ع) برایم تداعی شد و از شدت شوق گریستم

﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ ﴾

و

﴿ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴾

صمد، بی نیاز:

بالاترین مرتبه ی عبادت، فقر و احساس نیاز به خالق است که او یگانه و بی نیاز است. عبادت بدون قصد و هدف، شیرین نیست. این گونه است که در نماز حضور قلب لازم است و این نیازمنـدی همـان «فقر» است. فقـر یعنی من نیازمنـدم و تو بی نیازی. من ناقص هستم و تو کاملی.

«و استغفره انه کان توابا» بگو من نیازمند تو هستم آنگاه ببین چگونه خداوند روی به سوی تو می کند و تو را غنی می سازد.

صمد، غیرتوخالی:

همه ی اشیاء در عالم تو خالی هستند. حتی در اتم ها، فاصله ی بین الکترون ها ده هزار برابر جرم آنهاست. پس تمام موجودات و اشیاء تو خالی اند و به مرور زمان تجزیه شده و تغییر می کنند و حیات خود را از غیر گرفته اند. تنها خداست که حیات او از ذات اوست و از غیرنیست.

صمد، مقصد و غایت المقاصد:

سوره ی نجم آیه ی 42 : «و ان الی ربک المنتهی» به تحقیق هدف و غایت، پروردگار تو می باشد.

عرفا معتقدند که عبادت کردن، هدف و مقصود نیست. تمامی احکام خداوند پلی برای رسیدن به خداوند می باشند .

ملا صدرا می گوید: «مَجاز، پلی برای رسیدن به حقیقت است.» یعنی تمام گرایش های مجازی، پلی برای دلبستگی حقیقی است که در جای دیگر می باشد. یعنی دوستی هر چیزی در واقع دوستی خداست.

نقش اولیاء الهی، ایجاد ارتباط بین ما و خداوند است تا ما را به مقصد برسانند. بزرگترین انحراف در مسیر رشد این است که راه های ارتباطی را هدف و مقصد بدانیم، در حالیکه هدف یکی است و آن خداوند می باشد.

علی(ع) فرمود: «در شب جنگ بدر «خضر» را به خواب دیدم و از او خواستم دعایی به من یاد دهد تا در جنگ بر دشمن پیروز شوم.

گفت: «قل یا هو یا من لاهو الا هو» یعنی بگو، ای کسی که نیست او، جز خود او. (بگو، ای او که منحصر به فرد است.) علی(ع) فرمودند: «خواب را برای پیامبر تعریف کردم. » حضرت فرمودند: «علمت الاسم الاعظم.» یعنی «خضر» به تو اسم اعظم را یاد داده است. علی (ع) همچنین می فرمایند: «الله آن معبودی است که خلق در او حیرانند و به او عشق می ورزند

عشق های مجازی همگی آزمونی در راه رسیدن به خدا هستند و از آنجا که مخلوقات خداوند استعداد شناخت خدا و وصال او را ندارند، به واسطه ی این عشق های مجازی، مورد آزمون الهی قرار می گیرند تا او را بیابند. خداوند مقصد و مقصود همه ی موجودات و اشیاء است. زیرا همه چیز و همه کس در ذات، صفات و آثار خود محتاج اوست و این معنای «صمد» است.

شخصی در جنگ جَمَل از علی (ع) پرسید: «اینکه می گوییم خدا واحد است، به چه معنی می باشد؟» دیگران اعتراض کردند که در هنگام جنگ این چه سؤالی است که می پرسی؟ حضرت فرمودند: این همان سؤالی است که ما از دشمن خود می خواهیم بپرسیم. چرا او را منع می کنید؟ سپس فرمودند: ای اعرابی این که می گوییم خدا واحد است، چهار معنی دارد که دو معنی آن صحیح و دو معنی دیگر آن در مورد خداوند ناصحیح است.

دو معنای ناصحیح عبارتند از:

1-وحدت عددی     2- وحدت نوعی

وحدت عددی، در مورد خداوند صحیح نیست زیرا نمی توانیم بگوییم او یکی است و دو تا نیست و خداوند واحد ذهنی است نه واحد عددی. زیرا ثانی ندارد و در اعداد نمی گنجد. (تنها در استدلال ذهنی از این تصور استفاده می کنیم که در نهایت امکان وجود ثانی برای آن نفی می شود.)

وحدت نوعی نیز در مورد خداوند صحیح نمی باشد. چون خدا نوع و جنس ندارد و نمی توان او را به چیزی یا کسی شبیه دانست. بنابراین خداوند در هیچ نوع و گونه ای نمی گنجد و یکی از افراد یا اعضاء یک گروه نمی باشد. (لیس کمثله شیء)

خداوند ذاتی بی نهایت دارد و تصور دو ذات بی نهایت غیر ممکن است. زیرا لازمه ی وجود دو بی نهایت، محدود بودنِ یکی از آن دو ذات است و وجود دو ذات نامحدود غیرممکن است.

دو معنای صحیح آن عبارتند از:

1- خداوند در عالم شبیهی ندارد.

2-خداوند در ذات و صفات یگانه است.

واحد القهار، یعنی کافیست مشیت او بر امری تعلق گیرد، آن امر صورت می پذیرد. یعنی ذات و صفات او یکی است، اما اشیاء و سایر موجودات در ذات و صفات یگانه نیستند. مانند: انسان و دانش انسان، که ممکن است دانش انسان و انسان از هم جدا باشند، اما ذات و صفات خداوند، واحد و یگانه اند یعنی خداوند و علم خداوند از هم جدا نیستند.

﴿ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴾ ﴿3﴾

ترجمه: نمی زاید و زاده نشده است. (نه از چیزی جدا شده و نه چیزی از او جدا می گردد.)

شرح :

«لم یلد» یعنی نمی زاید و چیزی از او جدا نمی گردد. نقصان و کاستی ندارد و چیزی از او کم نمـی شود. به عبـارتی در ذات او تغییر و تبدیلی رخ نمی دهد.

از امام حسین(ع) روایت است که می فرماید: «رضایت تو بالاتر از این است که از ناحیه ی خودت علتی داشته باشد، یعنی چنان نیست که تو فعلی انجام دهی و از فعل خود خوشنود گردی، آیا از فعل من خشنود

می گردی؟ هرگز، زیرا در تو حالت نیست، بَری از تأثّر و حالتی، چه رسد به این‏که من موجب رضایت تو بشوم

«الهی در تو هیچگاه تغییر حالت (مانند شادی و غم) رخ نمی دهد. پس چگونه است که من شهید شوم و تو خوشحال شوی؟ تو کمال مطلق هستی و شهادت من برای خود من نافع است و در تو اثری نمی گذارد

«لم یولد» یعنی زاده نشده و از چیزی جدا نشده است. تمام عالم به یگانگی خداوند در ذات اعتقاد دارند اما بسیاری از مردم برای فعل خداوند شریک قائلند حتـی تعدادی افـراد متدین در فعل خدا برای خدا شریک

می گیرند. (به عنوان مثال: اگر فلانی نبود مشکل من حل نمی شد و یا اینکه گفته می شود آقای دکتر، اول خدا دوم شما.)

﴿ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُواً أَحَدُ ﴾ ﴿4﴾

ترجمه: از برای او مثل و مانند و همتایی وجود ندارد.

شرح :

هیچکس در ذات و صفات و افعال با او همانند نیست و او یگانه است.

امام حسین(ع) : «صمد، کسی است که در نهایت سیادت است. صمد، ذاتی ازلی و جاودانه است. صمد، وجودی بی جفت است. صمد، نمی خورد و نمی آشامد. صمد، نمی خوابد

محمدحنفیه درباره ی «صمد» از علی(ع) پرسید. حضرت فرمودند: «صمد» نه اسم است نه جسم. نه مانند است نه شبیه. نه صورت است نه تمثال. نه حد است نه محدود. نه محل است نه مکان. نه کیف است نه کم. نه اینجاست نه آنجا. نه پُر است نه خالی. نه ایستاده است نه نشسته. نه ساکن است نه متحرک. نه ظلمانی است نه نورانی. نه روحانی است نه جسمانی. نه رنگ است نه بو. و این معنای «صمد» است.

الله  نام خاص پروردگار و ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال است و خدایی که جمیع نعمت ها از اوست و آفریدن و حیات و شعور بخشیدن و روزی دادن مستلزم داشتن قدرت و حیات و اداره و علم و حکمت و اوصفاف کمالیه اوست.

احد: بعضی خواسته اند بگویند «احد» و «واحد» از لحاظ اصل معنی با هم فرق دارند که اولی یگانگی و یکتایی و جزء نداشتند را می فهماند و دومی چنین نیست؛ اگرچه بعضی فرق های مختصر در کیفیت استعمال و موارد آن میان دو لفظ هست ولی به نظر می رسد از لحاظ اصل لغت، معنای آن دو در مورد خدا چندان فرقی ندارد. بدیهی است که در موارد استعمال معانی تمام الفاظ تفاوت می کند، خواه لفظ احد باشد و خواه واحد یا هر چیز دیگر. مثلاً الفاظ تک و یک و یگانه در فارسی در موارد مختلف، معانی مختلف پیدا می کنند.

بنابراین چنین نیست که لفظ «احد» به معنای لغوی بر یگانگی و مرکّب نبودن و جزئ نداشتن پروردگار دلالت کند ولی لفظ «واحد» چنین نباشد. در صورتی که خود قرآن می فرماید: «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِد (بقره ، ۱۶۳). «إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ» (نساء ، ۱۷۱). «َ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِد» (مائده ، ۷۳). «إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ » (انعام ، ۱۹). «ِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف ، ۳۹). «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (ابراهیم، ۴۸). به طوری که جمعاً در قرآن کریم ۲۲ مورد واژه «واحد» به عنوان صفت خدا ذکر شده است. که در تمام این موارد «واحد» با «احد» از نظر معنی فرقی ندارد.

به راستی جای تعجّب است که برخی از مفسّرین بزرگ میان این دو جهت معنی خواسته اند تفاوتی قائل شوند و غفلت داشته اند که حتی در آخر همین سوره لفظ «احد» بر غیر ذات مقدّس الهی نیز اطلاق شده است! و در اشعار عرب هم «احد» و هم «وحد» که در اصل احد بوده و واوش تبدیل به الف همزه شده فراوان استعمال گردیده است (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) . « وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ » (توبه ، ۶). « وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ » (حجر ، ۶۵). به طوری که در قرآن کریم جمعاً حدود ۸۰ بار واژه «اَحَد» درباره غیرخدا به کار رفته است.

اما یگانگی و جزء نداشتن پروردگار دلیلی عقلی دارد نه آنکه از لفظ «احد» فهمیده شود. چون اگر خداوند مرکّب باشد لازمه اش این است که حادث و از ممکنات باشد نه قدیم و ازلی و واجب الوجود، زیرا اجزاء مرکّب پیش از خودش وجود دارند و او بعداً از آنها به وجود می آید و نیز آفریدگار محال است که متعدّد باشد، زیرا لازمه تعدّد جزء داشتن است و هر مرکّبی نیازمند به اجزاء بوده و وجودش متأخّر از آنهاست پس آنگاه محتاج و حادث می باشد. بنابراین تفاوت احد و واحد در استعمال و مورد خاص هر یک است نه در معنی. یعنی در جمله به اقتضای فصاحت و بلاغت، هرکدام جایگاه بیانی خود را دارند به گونه ای در کلام فصیح و بلیغ، نمی توان، یکی را به جای دیگری قرار داد. مثلاً اقتضای فصاحت و بلاغت این است که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ باشد نه واحِدٌ. و در جمله « وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ ، واحِدٌ را نمی توان جایگزین اَحَدٌ نمود که دلیلش روشن است (تفسیر نوین، ص ۴۰۲).

صَمَد: به معنی مهتر و بزرگی که در کارها به او توجه شود. «صَمَدَهُ یعنی او را قصد کرد و در قصدش به او اعتماد و تکیه کرد. « اللَّهُ الصَّمَدُ » یعنی خدا مقصود و مصمود همه است که باید در حوائج به او رو آورد و او را قصد کرد.

بعضی گفته اند «صَمَد» به معنای چیز تو پُر و بدون جَوْف است (مفردات راغب، ص ۲۵۷).  در کافی نیز از امام باقر روایت است که «صمد یعنی کسی که در اندک و بسیار به وی توجه کنند و قصد او نمایند». امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید: « وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ تَوَهَّمَهُ » (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶) یعنی خدا را قصد نکرده کسی که به او اشاره کند و برایش صورت ذهنی انگارد. علامه مجلسی در «مرآت العقول» بر همین معنی که کلینی از قول امام باقر(ع) برای صمد نقل کرده، می افزاید: و این معنی در حقیقت عبارت از وجوبِ وجود و بی نیازی مطلق او و احتیاج عموم کائنات و جمیع امور به اوست . (تفسیر نوین، ص ۴۰۹).

در حدیثی دیگر از امام حسین (ع) در تفسیر صمد فرموده است: « خداوند خودش صمد را تفسیر فرموده است: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۶۵)

در این حدیث ، امام (ع) جمله بعد از صمد را مفسّر آن دانسته است. یعنی در واقع «صَمَد» کسی است که موجود جسمانی مانند فرزند و سایر اشیای مادی که از مخلوقات به وجود می‌آیند، از وی متولد نمی شود. کلمه «بی نیاز» که در اغلب ترجمه ها به عنوان معادل صَمَد آورده شده در واقع لازمه معنی صمد است نه واژه معادل آن.

جمله « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » جواب قاطعی است در مقابل اعتقادات فاسد مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا می دانستند) و یهودیان (که عزیز را پسر خدا می دانستند) و مسیحیان (که عیسی پسر خدا می خواندند).

نتیجه نهایی: سوره قل هوالله احد، از این نظر «اخلاص» نامیده شده که راه خالص شده از انواع شرک و ریا و نفاق را می آموزد. از این نظر «توحید » نامیده شده که اصول جامع توحید را تبیین می نماید. بنابراین احدی را نمی توان در کوچک ترین بخشی از آنچه مربوط به خداست شریک ساخت. میان توحید و شرک، مرز ظریفی است که نادیده گرفتن آن موجب خروج از محدوده ایمان می گردد. این مرز همان «ربوبیت» است که مشرکین در عین آنکه خدا را ربّ الارباب می دانستند و به ربوبیت او در آسمان ها و عرش عظیم اعتراف داشتند (انبیاء، ۸۴) چنین نقشی را در عالم انسان ها ، برای خدا قائل نبودند و چنین می پنداشتند که خداوند تدبیر امور انسان ها را به کارگزارانی سپرده است و خود تنها به امور مهمتر مربوط به خدایان و ارباب کوچک تر می پردازند! بنابراین وظیفه خود می دانستند که به جای خدا به آنها توسل جویند و شفاعت و وساطت آنها را طلب نمایند تا وسیله تقرّب ایشان به سوی «الله» گردند.

وقتی دست تدبیر خدا در صحنه زندگی انسان ها نادیده گرفته شود و حضور و شهود و نظارت او انکار گردد، به طور طبیعی، حساب و کتاب مسئولیت و تعهد انسان در قبال خالق و خلق او انکار می گردد و انسان  همچون حیوان افسارگسیخته ای یله و رها می شود. مشرکین از آنجا که ارتباط انسان با خدا را محال می شمردند، از «بشر» بودن رسولان خدا تعجّب می کردند! (مؤمنون،۲۴). عدم اعتقاد به امکان ارتباط مستقیم انسان با خدا و ناباوری افاضه دائمی رحمت پروردگار به تک تک انسان ها، سبب روی آوری به معبودان ساختگی، عبادت من دون الله و خواندن من دون الله می شود. «بگو: آنان را که به جای او [معبود خود] پنداشته اید بخوانید، که آنها نه می توانند گزند را از شما بردارند و نه به سویی دیگر بگردانند. کسانی که [اینان به خدایی] می خوانند [مانند فرشتگان و برخی از جن و انس] خود به سوی پروردگارشان وسیله [تقرّب] می جویند تا کدامشان نزدیک تر باشند و رحمت او را امید می دادند و از عذاب او می ترسند، زیرا عذاب پروردگارت پرهیز کردنی است» (اِسراء ، ۵۶ – ۵۷).

بنابراین حقیقت توحید، یکتایی و یگانگی خدا و توجه و توسّل به سوی اوست. در واقع توسّل به انبیاء در احادیث و روایات نیز از باب پیروی کردن از آنها و گام گذاشتن در راهی است که آنان پیموده اند، زیرا آنان «اسوه » و الگوی مردمان اند و پیروی از آنان وسیله ای برای تقرّب به خداست (نظم قرآن ، ج ۴ ، ص ۳۰۲)

در دایره علم معنی شناختی قرآنی (سمنتیک) تقابل و ترادف واژه ها در متن مقدّس در دایره و میدان معنی شناختی، روابط شبکه در هم تنیده آن در چهارچوب اصطلاحات کلیدی مذکور برای مفسّر، سبب بروز و ظهور مفاهیم خاص می شود که نوعی از تدبّر و ژرف بینی در آیات الهی محسوب می شود. این میدان معنی شناختی صد در صد مبتنی بر «اصل توحید» است، مفهومی که نتایج پر باری به دنبال دارد و رابطه انسان را با خدای انسان استحکام و استواری می بخشد و در نتیجه از شرک جلی و خفی می رهد و به اعتقاد، اخلاق و عمل توحیدی دست می یازد.

مآخذ

–    قرآن کریم.

–    نهج البلاغه.

–    بازرگان، عبدالعلی، نظم قرآن، نشر قلم، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش.

–    راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن کریم، افست ذوی القربی، قم، ۱۳۸۵

–    دایره المعارف قرآن کریم، گروه نویسندگان، بوستان کتاب قم،  چاپ سوم، ۱۳۸۶ ش.

–    طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، نشر جامعه مدرسین قم، بی‌تا.

–    فضل الله ، سید محمد حسین ،  تفسیر من وحی القرآن، دار الملاک ، بیروت ، چاپ دوم، ۱۴۲۸ / ۲۰۰۷٫

–     طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، موسسه الاعملی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

–    شریعتی محمد تقی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلام، چاپ هفتم، تهران، ۱۳۷۴ش.

–    طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.

–    قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

–    مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(۲۸)، صدرا، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.

–    کلینی،محمدبن یعقوب، الکافی ، تصحیح علی اکبر غفاری، درالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.

–    ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، مؤسسه التاریخ، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ / ۲۰۰۰٫

–    تفسیر راهنما، گروه نویسندگان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.

–    جعفر شرف الدّین، الموسوعه القرآنیه خصائص السور، دارالتقریب، چاپ اول، ۱۴۲۰ / ۲۰۰۰٫
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد