امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «المسؤول حر حتی یعد، ومسترق المسؤول حتی ینجز؛ انسان تا وعده نداده، آزاد است، اما وقتی وعده می دهد، زیر بار مسئولیت می رود و تا به وعده هایش عمل نکند، رها نخواهد شد».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَکنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَک تَکنْ غَنِیاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَک تَکنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ یصاحِبُوک بِهِ تَکنْ عَدْلاً.1
ای فرزند آدم! نسبت به محرمات الهی، عفیف و پاک دامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. راضی باش بر آنچه خداوند سبحان برایت تقسیم و مقدّر نموده است، تا همیشه غنی و بی نیاز باشی. نسبت به همسایگان، دوستان و هم نشینان خود نیکی و احسان نما تا مسلمان محسوب شوی. با افراد [مختلف] آنچنان برخورد کن که انتظار داری دیگران همان گونه با تو برخورد کنند.
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «أکیسُ الْکیسِ التُّقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ؛ زیرک ترین و هوشیارترین افراد، پرهیزکار ترین فرد است. احمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد. گرامی ترین و باشخصیت ترین افراد، کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک کند».1
برآوردن حاجت دوستان از اعتکاف یک ماهه دوست داشتنی تر است
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «لَقَضاءُ حاجَهِ أخ لی فِی اللّهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْر؛ هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل دوست و برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد، بهتر و محبوب تر است».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «ألْمِزاحُ یأْکلُ الْهَیبَهَ، وَ قَدْ أکثَرَ مِنَ الْهَیبَهِ الصّامِت؛ مزاح و شوخی های زیاد و بی جا، شخصیت و وقار انسان را از بین می برد و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیت و وقار عظیمی می باشند».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ؛ کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آنها بی اعتنا باشد، مروت و جوان مردیش فاسد گشته است».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «إنّ الْحِلْمَ زینَهٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّهٌ، وَالْعَجَلهَ سَفَهٌ؛ شکیبایی، زینت شخص، وفای به عهد، نشانه جوان مردی، و عجله و شتاب زدگی [در کارها بدون اندیشه] دلیل بی خردی است».1
روایتی درباره بهداشت: توصیه به شستن دست ها قبل و بعد از غذا
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «غَسْلُ الْیدَینِ قَبْلَ الطَّعامِ ینْفِی الْفَقْرَ، وَبَعْدَهُ ینْفِی الْهَمَّ؛ شستن دست ها پیش از طعام، تنگ دستی را می زداید و پس از آن، ناراحتی ها و آفت ها را از بین می برد».1
وَسُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّهِ؟ فقالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی(ع): «شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَإصْلاحُهُ مالَهُ، وَقِیامُهُ بِالْحُقُوقِ».1
از حضرت درباره جوان مردی سؤال شد، فرمود: «جوان مرد کسی است که در نگه داری دین و عمل به آن بکوشد و در اصلاح اموال و ثروت خود، همت گمارد و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد».
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «إنَّ مَنْ خَوَفَّک حَتّی تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَیرٌ مِمَّنْ یؤْمِنْک حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ؛ همانا کسی که تو را ـ در برابر عیب ها و کمبودها ـ هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر از کسی است که فقط تو را تعریف و تمجید کند تا بر عیب هایت افزوده شود».1
همچنین می فرماید: «القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَإنْ قَرُبُ نَسَبُهُ؛ بهترین دوست نزدیک به انسان، کسی است که در همه حالات دل سوز و با محبت باشد، گرچه خویشاوندی نزدیکی هم نداشته باشد. بیگانه ترین فرد کسی است که از محبت و دل سوزی بیگانه باشد، گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد».2
1. إحقاق الحقّ، ج11، ص242، س2.
2. تحف العقول، ص234، س3؛ بحارالانوار، ج75، ص106، ح4.
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «اَلْخَیرُ الَذّی لا شَرَّفیهِ: ألشُّکرُ مَعَ النِّعْمَهِ، وَالصّبْرُ عَلَی النّازِلَهِ؛ آن خوبی که شر و آفتی در آن نباشد، شکر در مقابل نعمت ها و صبر و شکیبایی در برابر سختی هاست».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِمْ؛ هیچ گروهی در کارها با یکدیگر مشورت نکرده اند، مگر آنکه به رشد فکری و عملی و... رسیده اند».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «تَرْک الزِّنا، وَکنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَهٌ لِلْغِناء؛ انجام ندادن زنا، نظافت راهرو و جاروی در منزل و شستن ظروف، سبب رفاه و بی نیازی می شود».1
قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی(ع): «عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ یری الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفاً، وَما أمْسَکهُ شَرَفاً».1
از امام حسن مجتبی(ع) درباره بُخل سؤال شد؟ در جواب فرمود: «معنای آن چنین است که انسان آنچه را به دیگری کمک و انفاق کند، فکر نماید که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره کرده و نگه داشته است، خیال کند برایش می ماند و موجب شخصیت و شرافت او خواهد بود».
امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «بَینَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیتَ بَعَینِک فَهُوَ الْحَقُّ وَقَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیک باطِلاً کثیراً؛ بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باطل باشد».1
امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
هَلاک الْمَرْءِ فی ثَلاث: اَلْکبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ; فَالْکبْرُ هَلاک الدّینِ،، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ.1
هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبر، حرص و حسد. تکبر، سبب نابودی دین و ایمان شخص است و به وسیله تکبر، شیطان با آن همه عبادت ملعون شد. حرص و طمع، دشمن شخصیت انسان است، همان طوری که حضرت آدم(ع) به وسیله آن از بهشت خارج شد. حسد سبب همه خلاف ها و زشتی هاست و به همان جهت، قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
مَنْ أکثَرَ مُجالِسَه الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَهِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایهٌ لِما یعْلَمُ، وَ إفادَهٌ لِما تَعَلَّمَ.1
هر که با علما بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.
حداقل یک فایده از هشت فایده نصیب کسی است که اهل مسجد باشد
امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمان: آیةً مُحْکمَةً، أَخاً مُسْتَفاداً، وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَکلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَتَرْک الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیةً.1
هر کس جایگاه [عبادات] خود را در مسجد قرار دهد، یکی از هشت فایده شاملش می شود: برهان و نشانه ای [برای معرفت، دوست و برادری سودمند، دانش و اطلاعاتی جامع، رحمت و محبت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایت گر باشد [توفیق إجباری] در ترک گناه به جهت شرم از مردم یا به جهت ترس از عقاب.
امام حسن مجتبی(ع) در سفارشی به یکی از فرزندان خویش فرمود: «یا بُنَی لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ؛ پسرم! با هیچ کس برادری [و دوستی] مکن، مگر آنکه [اول] بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده ای است. هرگاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معیارها] پسندیدی، پس با او برادری [و دوستی] کن، و [دوم] در گذشتن از لغزش ها و همدردی در سختی».1
امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاُْمُورُ؛ تجربه ما و دیگران نشان می دهد که چیزی نافع تر از داشتن صبر و زیان بارتر از نداشتن بردباری دیده نشده است، صبری که به وسیله آن تمام امور درمان می شود».1
امام مجتبی(ع) می فرماید: «اُوصیکمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَکرِ، فَاِنَّ التَّفَکرَ اَبُو کلِّ خَیرٍ وَ اُمُّهُ؛ شما [شیعیانم] را به پرواپیشگی و اندیشیدن دایم سفارش می کنم؛ زیرا تفکر، پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامی خوبی هاست».1
در جای دیگر فرمود: «عَلَیکم بِالْفِکرِ فَاِنَّهُ مَفاتیحُ اَبْوابِ الْحِکمَةِ؛ بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهای درهای حکمت است».2
در جای دیگری اظهار می دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکرُ فی مَأْکولِهِ کیفَ لا یتَفَکرُ فی مَعْقُولِهِ فَیجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یؤذیهِ وَ یودِعُ صَدْرَهُ ما یرْدیهِ؛ در شگفتم از کسی که در [چگونگی استفاده از] خوراکی های خود اندیشه می کند، ولی درباره معقولات خویش اندیشه نمی کند. پس از آنچه معده اش را آزار می دهد، دوری می کند، در حالی که سینه [و روح] خود را از پست ترین چیز پر می کند».3
1. مجموعه ورّام، ج1، ص53.
2. میزان الحکمه، ج8، ص245.
3. بحارالانوار، ج1، ص218.
امام حسن(ع) فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستی، بیناترین دیده ها آن است که در خیر نفوذ کند و شنواترین گوش ها آن است که تذکرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دل ها آن است که از شک و شبهه پاک باشد».1
«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛ هر کس رضایت خدا را بخواهد، هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می گذارد».1
«اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ؛ من ضمانت می کنم برای کسی که در قلب او چیزی نگذرد، جز رضا[ی خداوندی] که خداوند دعای او را مستجاب فرماید».1
مجله اشارات ایام (اشارات) تابستان سال 1391 شماره 147